یکی یه دونه ی من

ساخت وبلاگ

سلامممممممممممممممم ...

امیدوارم هر جا هستی حالت عالی باشه ... نمیدونم الان در حال حاضر کجایی ... رفتی بخوابی و بعدشم باید میرفتی دفتر جلسه داشتی ...

قربونت برم ... دیروز چقدر خسته شدی ... دیروز جشن برگزار کردیم ... دیروز از صبح ساعت 10/5 تا ساعت 11 شب پیشت بودم ... کلی با هم کار انجام دادیم ...چند تا چیز با هم کادو گرفتیم ... با هم رفتیم بازار با هم رفتیم خرید کردیم ... با هم رفتیم برگه چاپ کردیم ... رفتیم در خونتون محصول آوردیم ... رفتیم دفتر ... رفتیم ویلا ... کلی خوب بود ... کلی عالی شد ...

دیروز مامانتو دیدم واسه اولین بار ... کلی دوسش داشتم ... دیروز کلی پیش بابات بودم ... کلی با هم همکاری کردیم ... کلی پریا رو نگاه کردم ... وای دیروز خیلی باحال بود ... یهو سرمو بالا کرده دیدم چهار نفر اطرافمن ... یکی تو یکی بابات یکی مامانت یکی ابجیت ... انقد برام جالب بود ... یهو خودمو وسط شما دیدم ...

خانوادتو خیلی دوس دارم ... خیلی آروم و خوب ان ... دیروز به گفته ی خودت هرچی خاستگار داشتی پرید ...

چون تو بازار با هم کلی راه رفتیم و مطمئنا خیلی ها دیدنمون ... یه سری خوبی ها داشت و یه سری بدی ها ...

ولی در کل خیلی عالی بود ...

جشن هم خیلی خوب بود ... کلی بچه ها با هم جورتر شدن ... کلی بهمون خوش گذشت ... باز با هم همکاری کردیم ... و  با همکاریامون خیلی کار ها کردیم ...

دیروز واست یه لیوان شربت ریختم هی میومدم بدم بهت ... یکی میومد سمتت نمیشد میگفتم زشته ... تا اخرش گفتم از چی میترسی برو بده بهش بابا ... بعد دادم بهت ... بعله ... خیلی ترسناک بود ...

دیروز باباییتو لخت کرد اجیت اصلا ... هی میرفت میومد چیز میخرید ... باباتم میگفت برا حمایت از جووناس ... هی کارت در میورد کارت میکشید ...

فک کنم یه صد و خورده ای افتاد ...

آخی نباشم کلی راه رفتی پاهات تاول زد 6 تا انگشتات تاول زد ... کوچولوی دوست داشتنی من ... فدات شم خانومی

 

 

وای شنبه رو بگو (27/6/95)

اومدی پیشم ...

بعد دادگاه اومدی زرین ...

بعد گفتم لپ تاپ خونس و داشتی با تلفن حرف میزدی همینجوری اوردمت در خونه ...

همسایه ها دیدنت ... هم اومدم پیاده بشم گفتن عه این نامزد کزده و خوش به حال مادرش ...

اون روز چقدر عصبی شدی ... بعدم مامانم اومد باهات حرف زد و اینا ... چقد حرف بارم کردی اون روز که اصلا سیاست ندارم و نمیدونم این چیزا ... خخخخخخ

وای یادش به خیر جمعه 26/6/95

چقدر استرس فرداش رو داشتی ... چقد تاب خوردیم با هم ... چقد خوش گذشت ... رفتیم با هم پارک فولاد ... برام دعوت گفتی ... کلی حرف زدیم ... کلی خوش گذشت ...

آخر شب هم دهنم از این نانی ها گذاشتی و لبامو بوسیدی و شروع کردیم عشق بازی  و کلی آروم شدیم ... خیلی دوست داشتنی بود اون شب هم ...

و یاد جمعه ای بخیر 19/6/95

که اومدم از ترمینال اوردمت ... رفته بودی کرمان ... نمیدونی چه حسی داشتم وقتی اومدم برت گردونم ...

انگا ممد امین به دنیا اومده دارم میرم بیارمش ... نمیدونی چقدر حس خوبی بود دیدنت اون روز ...

خیلی عالی بود ... یه حس عالی و جدید ...

وای اون روز چقدر پیشم خوابیدی ... چقد سرت رو دستم بود و خوابیدی بغلم ...

چقدر دستمو گرفتی تو دستات و خوابیدی ... آخیش چه حس خوبی بود ...

دوستت دارم

دل نوشته های دو تا ......
ما را در سایت دل نوشته های دو تا ... دنبال می کنید

برچسب : یکی یه دونه ی من,یکی یکدونه ی من,یکی یک دونه ی من برام تو عمر و نفسی,نرو یکی یکدونه ی من,نرو یکی یکدونه ی من مرتضی پاشایی,دانلود آهنگ یکی یه دونه ی من مرتضی پاشایی,اهنگ یکی یکدونه ی من,دانلود اهنگ یکی یکدونه ی من,دانلود اهنگ یکی یک دونه ی من مرتضی پاشایی,یکی یک دونه ی من از عارف, نویسنده : mmanoto7574a بازدید : 71 تاريخ : دوشنبه 29 شهريور 1395 ساعت: 21:56